English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 240 (7268 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scandal U بد گویی
scandals U بد گویی
to stab in the back U بد گویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
map U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
maps U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
quirk U مزاجی تناقض گویی
quirks U مزاجی تناقض گویی
contradiction U خلاف گویی
contradictions U خلاف گویی
recriminatory U پس دهنده بد گویی یاتهمت
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
effusively U چنانکه گویی بریزد
knob U دستگیره گویی
knobs U دستگیره گویی
ironies U وارونه گویی
irony U وارونه گویی
invective U ناسزا گویی
repetition U باز گویی
repetitions U باز گویی
virtual U بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
ellipsis U بریده گویی
wit U بذله گویی
wits U بذله گویی
jest U بذله گویی
jests U بذله گویی
bounce U پریدن گزاف گویی کردن
bounce U جست گزاف گویی
bounced U پریدن گزاف گویی کردن
bounced U جست گزاف گویی
bounces U پریدن گزاف گویی کردن
bounces U جست گزاف گویی
knock U بد گویی کردن از
knocked U بد گویی کردن از
knocks U بد گویی کردن از
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
gossip U اراجیف بد گویی
gossiped U اراجیف بد گویی
gossiping U اراجیف بد گویی
gossips U اراجیف بد گویی
dote U پرت گویی کردن
doted U پرت گویی کردن
dotes U پرت گویی کردن
exaggerate U گزافه گویی کردن
exaggerates U گزافه گویی کردن
exaggerating U گزافه گویی کردن
overstate U گزافه گویی کردن
overstated U گزافه گویی کردن
overstates U گزافه گویی کردن
overstating U گزافه گویی کردن
on U گویی که هدف ضربه بعدی است
disclosure U بی پرده گویی
disclosures U بی پرده گویی
soliloquies U تک گویی
soliloquy U تک گویی
chicaneries U ضد ونقیض گویی مغالطه
chicanery U ضد ونقیض گویی مغالطه
overstatement U گزافه گویی
overstatements U گزافه گویی
extravaganza U فانتزی گزاف گویی
extravaganzas U فانتزی گزاف گویی
hyperbole U غلو گزاف گویی
bombast U جنس پنبهای گزافه گویی
incoherence U گسسته گویی
pleasantries U بذله گویی شوخی
pleasantry U بذله گویی شوخی
delirium U پرت گویی دیوانگی
longbow U اغراق گویی کمان دستی
longbows U اغراق گویی کمان دستی
improvisation U بدیهه گویی
premonition U شوم گویی
premonitions U شوم گویی
divine U غیب گویی کردن
divined U غیب گویی کردن
divines U غیب گویی کردن
divining U غیب گویی کردن
verbosity U اطناب گویی
mealy mouthed U دریغ دارنده ازراست گویی
mealy-mouthed U دریغ دارنده ازراست گویی
restatement U باز گویی
restatements U باز گویی
downrightness U رک گویی
outdpokenness U رک گویی
plain speaking U رک گویی
candour U رک گویی
piffle U مهمل گویی
reticence U سکوت کم گویی
jocose U بذله گویی
jocosely U بذله گویی
exaggeration U گزافه گویی
rant U بیهوده گویی
ranted U بیهوده گویی
Other Matches
chiromancy U پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
hypologia U کم گویی
pauciloquy U کم گویی
one would say U گویی
as thought U گویی
knop U گویی
candor U رک گویی
ingenuousness U رک گویی
so to peaking U گویی
laconic speech U کم گویی
free spokenness U رک گویی
hypophrasia U کم گویی
self contradiction U تناقض گویی
rodomontade U گزاف گویی
revilement U ناسزا گویی
reticency U سکوت کم گویی
labyrinthine speech U پریشان گویی
pseudology U دروغ گویی
prate U یاوه گویی
rhodomontade U گزاف گویی
ranten U بیهوده گویی
ranting U بیهوده گویی
echolalia U پژواک گویی
witticisms U بذله گویی
echophrasia U پژواک گویی
extemporization U بالبداهه گویی
facetiousness U بذله گویی
lallation U کودکانه گویی
polyphrasia U پریشان گویی
polylogia U پریشان گویی
free spokenness U ساده گویی
iterance U باز گویی
gratulation U تبریک گویی
idiolalia U مهمل گویی
metonymy U به تقریب گویی
divination U غیب گویی
rants U بیهوده گویی
cluttering U بریده گویی
leasing U دروغ گویی
witticism U بذله گویی
poeticism U شعر گویی
agitolalia U شتابان گویی
tachylalia U شتابان گویی
tachyphemia U شتابان گویی
ambage U ابهام گویی
open heartedness U رک گویی صداقت
missatement U خلاف گویی
divagation U پریشان گویی
idioglossia U نامفهوم گویی
scandalum magnatum U بد گویی از بزرگان
logorrhea U پراکنده گویی
door-knob U دستگیره گویی
bullshit U گزافه گویی
word salad U اشفته گویی
wittiness U لطیفه گویی
wittiness U بذله گویی
waggery U بذله گویی
tautologize U مکرر گویی
stilted speech U مطنطن گویی
to speak ill of U بد گویی کردن از
somniloquy or quence U سخن گویی
soliloquize U تک گویی کردن
so to speak U چنانکه گویی
to fling d. U بد گویی کردن
vituperation U ناسزا گویی
verbalization U دراز گویی
unreserve U بی پرده گویی
tympany U گزافه گویی
deliriousness U هذیان گویی [روانشناسی]
deliriousness U پرت گویی [روانشناسی]
Do you mean it ? Really ? Honestly ? U جان من ؟( جدی می گویی )
it look as if U چنین مینماید که گویی
tergiversation U بی ثباتی تناقض گویی
toucher U گویی که باجک برخوردکند
veridical U از روی حقیقت گویی
bullshit U چرند گویی کردن
natter U یاوه گویی کردن
nattered U یاوه گویی کردن
nattering U یاوه گویی کردن
natters U یاوه گویی کردن
obsequiousness U تملق مزاج گویی
logorrhea U پرحرفی وبیهوده گویی
Is that so ? You dont say. U نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
recriminative U پس دهنده بد گویی یا تهمت
hyperbolize U گزافه گویی کردن
corespondent U مسئول جواب گویی
witticisms U شوخی لطیفه گویی
witticism U شوخی لطیفه گویی
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
grandiloquence U گزاف گویی مبالغه
fribble U یاوه گویی کردن
forebode U پیش گویی کردن
divining rod U چوب غیب گویی
flim flam U هرزه درایی گزاف گویی
rodomontade U گزافه گویی کردن فریاد
self contradiction U معارضه بانفس تناقض گویی
magniloquence U قلمبه نویسی گزاف گویی
geomancy U غیب گویی ازروی خاک
welcoming drink U نوشیدنی خوش آمد گویی
ingenuously U ازروی سادگی بارک گویی
he coins money U گویی پول سکه میزند
he made a show of goung U چنان وانمودکردکه گویی میرود
divination U پیش گویی فال گیری
monological U وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
mythomania U جنون دروغ یا اغراق گویی
You took the words out of my mouth. U جانا سخن از زبان ما می گویی
humoristic U مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
As for me , I was going crazy ( mad ) . U مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
touch on (upon) <idiom> U خلاصه وار نوشتن ،چکیده گویی
crotched U گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
improvisatory U وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
own nest U بد گویی از خانه خود زشت است
fatidic U وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
rhabdomancy U پیش گویی بوسیله چوب یاعصا
improvisatorial U وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
mealy wings U بالهایی که گویی ارد روی انهاپاشیده اند
nuncupation U افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
he walks as if he were drunk U چنان راه میرود که گویی مست است
bounce shot U گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
it is safe to say U بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
wot U هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
server U که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
glad hand U خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
scatology U وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
prate U یاوه گویی کردن وراجی کردن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
Recent search history Forum search
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com